واکسن و مهرسانا
امروز رفتیم واکسن زنی برا مهرسانا یکم گریه کرد ولی معلوم شد که دردش طولانی مدته چون تاشب بهونه میگرفت و گریه میکرد. رفتیم خونه دایی مهدی که تازه از مشهد اومده بودند با امیرحسین سرش گرم شد بهونه شم کم شد
نویسنده :
بابا مجید
1:01