مهرسانامهرسانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

مهرسانا جون

غم از دست دادن سارا

1392/5/28 23:20
نویسنده : بابا مجید
488 بازدید
اشتراک گذاری

سارا نوه عموی بابایی میشد ٦سالی بود که سرطان داشت . اونم از یه سردرد شروع شد که باهیچ آسپرینی خوب نشد بعد ازیه سیتی اسکن فهمیدن که مشکل اساسیه بااین وضع گرونی دارو و نایاب بودنش و مناسب نبودن وضع مالیشون این مدت تحت درمان بود ...تو ماه رمضان بابای بابایی به علت کهولت سن فوت کرد. تومراسم چهلم بابای بابایی بودیم .البته به علت مریضی سارا عموی سارا (حسین)تصمیم گرفته بود تا سارا زنده است مراسم عروسی بگیره به همین خاطر قبل از مراسم چهلم اومدن خونه بابایی تا اجازه بگیرن برا جشن و بعد از مراسم چهل تصمیم بود یه جشن عروسی داشته باشیم که صبح روز چهلم خبردادن که سارا توکما رفته و ٣٠% زنده است. یه شوک بدی به همه باز وارد شدمراسم عروسی رو حسین زنگ زد تالار کنسل کرد چند روز بعد که قراربود شبش عروسی حسین باشه سارای ١٦ ساله دیگه عمرش به دنیا نبود ........سارا جون با این که تو بستر بیماری بود و اشعه درمانی و شیمی درمانی خیلی ضعیفش کرده بود مهرسانا رو خیلی دوست داشت (روحش شاد).

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان مرمر
7 آذر 92 0:06
تولدت مبارک
مامانی درسا
7 آذر 92 1:00
امروز سالروز تولد توست و من برایت هدیه ای نخریده ام آنچه خریدنی است بی شک ٬ لایق تو نیست. نمی دانم با کدام جمله “دوستت دارم” را برایت انشا کنم اما کاملتر از این چیزی ندارم تولدت مبارک .